
عشق فقط یک احساس شاعرانه یا تجربهای عاشقانه نیست، بلکه پدیدهای روانشناختی است با تأثیرات عمیق بر سلامت روان و کیفیت زندگی. نظریهها و دیدگاههای مختلف روانشناسی، عشق را از زوایای زیستی، رفتاری و شناختی بررسی کردهاند.
هورمونهایی مثل اکسیتوسین (هورمون عشق)، دوپامین و سروتونین نقش کلیدی در تجربه عشق دارند:
اکسیتوسین احساس نزدیکی و پیوند را تقویت میکند.
دوپامین با فعالسازی مراکز پاداش ، عشق را به تجربهای لذتبخش تبدیل میکند.
سروتونین به تعادل عاطفی در رابطه کمک میکند.
در این دیدگاه، عشق نتیجه پاداشها و تقویتهای رفتاری مثبت در یک رابطه است. محبت، توجه، و رفتارهای حمایتی باعث شکلگیری و پایداری عشق میشوند. به بیان سادهتر، عشق را میتوان یاد گرفت و پرورش داد.
رابرت استرنبرگ عشق را ترکیبی از سه مؤلفه اصلی میداند:
صمیمیت: نزدیکی و ارتباط عاطفی
شهوت: جاذبه و هیجان فیزیکی
تعهد: تصمیم به حفظ رابطه
بر اساس این سه مؤلفه، هشت نوع عشق تعریف میشود، از جمله:
عشق رمانتیک (صمیمیت + شهوت)
عشق کامل (ترکیب هر سه مؤلفه)
عشق خالی (فقط تعهد)
عشق همنشینی (صمیمیت + تعهد)
برای درک بهتر احساسات و روابط عاشقانه، تستهای روانشناسی متعددی طراحی شدهاند:
تست مثلث عشق استرنبرگ: سنجش میزان صمیمیت، شهوت و تعهد در رابطه
تست زبانهای عشق (گری چاپمن): شناسایی روشهای ابراز و دریافت عشق
تست سبک دلبستگی: بررسی نوع وابستگی در روابط عاطفی
تست نگرشهای عشقی هازن و شیور:شناسایی نوع غالب عشق (از پرشور تا منطقی و وسواسی)
تست اعتماد و وفاداری: بررسی احساس امنیت و اعتماد در رابطه
تست سازگاری زوجین: ارزیابی هماهنگی در ارزشها، اهداف و سبک زندگی
تست صمیمیت عاطفی: سنجش عمق رابطه عاطفی و میزان وابستگی احساسی